|
اعزام یگان واکنش سریع پدافند هوایی به نواحی مرزی شمال غرب کشور
آرایش تهاجمی
قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیا(ص): تمام تحولات نظامی منطقه قرهباغ به صورت 24 ساعته رصد میشود
گروه سیاسی: فرمانده منطقه پدافند هوایی شمال از اعزام یگان واکنش سریع منطقه پدافند هوایی شمال به نواحی مرزی شمال غرب کشور خبر داد. به گزارش «وطن امروز»، درگیریها در مرزهای شمال غرب کشور در جریان نزاع میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان و انتشار اخباری که حاکی از حضور و نفوذ نیروهای مزدور تروریستی و تکفیری در مناطق درگیری بود، باعث توجه بیش از پیش مبنی بر لزوم امنیت این مرزها شد. در این میان اصابت تعدادی خمپاره جنگی به روستاهای مرزی ایران و ساقط شدن یک پهپاد در خاک ایران نیز باعث شد تا لزوم ایستادگی در برابر هرگونه تعدی خارجی بیش از پیش حس شود. بر همین اساس ۲ هفته قبل بعد از به درازا کشیدن درگیریهای میان ۲ همسایه شمالی کشورمان بود که سپاه پاسداران از استقرار تیپ مکانیزه امام زمان(عج) نیروی زمینی سپاه پاسداران در مناطق خداآفرین و جلفا خبر داد. پس از این اقدام سپاه، رهبر انقلاب نیز در جریان سخنرانی روز 13آبان با اشاره به لزوم حفظ امنیت مرزی کشورمان خاطرنشان کردند: «تروریستهایی که بر اساس گزارشهای قابل اطمینان وارد منطقه شدهاند، نباید به هیچ وجه نزدیک مرز ایران شوند و اگر آنها نزدیک مرز شوند، قطعا برخورد قاطع خواهد شد». حال با گذشت یک هفته از خط و نشان ایشان، بزرگترین ستونکشی یگانهای موشکی و توپخانهای ارتش به سمت مرزهای شمال غرب کشور عملی شد تا پیام روشن ایران مبنی بر خط قرمز بودن هرگونه تعدی به محدوده مرزی خود را به طرفهای دیگر برساند. در همین زمینه روز گذشته امیر سرتیپ دوم علیاکبر عباستجدد، فرمانده منطقه پدافند هوایی شمال ضمن اعلام اینکه یگان واکنش سریع منطقه پدافند هوایی شمال به نواحی مرزی شمال غرب کشور اعزام شده است، گفت: این یگان برای پایش، حفاظت و صیانت از امنیت پایدار فضای هوایی جمهوری اسلامی ایران و تقویت نیروهای شمال غرب به این منطقه اعزام شد. امیر عباستجدد خاطرنشان کرد: خط قرمز نیروهای مسلح ایران تهدید امنیت و آسایش مردم و تمامیت ارضی کشور است. دشمنان بدانند اگر کوچکترین حرکتی علیه امنیت نظام اسلامی انجام دهند بشدت با آنها برخورد خواهد شد. امیر سرتیپ قادر رحیمزاده، جانشین فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیا(ص) کشور هم روز گذشته در بازدید از مناطق مرزی شهرستان پارسآباد با اشاره به استقرار این یگان گفت: در حال حاضر با استقرار تجهیزاتی از یگانهای پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نوار مرزی استان اردبیل بویژه شهرستانهای پارسآباد و اصلاندوز، نیروهای مسلح جمهوریاسلامی ایران در آمادگی کامل به سر میبرند. وی افزود: برای برقراری امنیت و آرامش پایدار در مناطق مرزی ایران اسلامی بویژه در شمال استان اردبیل تمام تحولات نظامی منطقه قرهباغ بهصورت 24 ساعته رصد میشود. امیر سرتیپ رحیمزاده با تاکید بر اینکه تلاش شبانهروزی مرزبانان قابل تقدیر است، بیان کرد: در حال حاضر در سایه تلاش شبانهروزی مرزبانان در نوار مرزی شمال استان اردبیل و آمادگی یگانهای مستقر در این مناطق، امنیت و آرامش پایدار در این مناطق مرزی وجود دارد. جانشین فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیا(ص) تصریح کرد: به طرفین درگیر در منطقه مورد مناقشه قرهباغ هشدار جدی میدهیم که در صورت ورود بدون هماهنگی هر پرندهای به حریم هوایی جمهوری اسلامی ایران، قاطعانه با نقضکنندگان مرزهای کشور برخورد خواهیم کرد. ارسال به دوستان
رئیسجمهور 74 ساله فعلی علامت انحطاط آمریکاست و رئیسجمهور 78 ساله بعدی نمیتواند جلوی سقوط امپراتوری را بگیرد
ترامپ نشانه بیماری بایدن خود بیمار
بردلی بلنکنشیپ*: آیا وقتی پای سیاست خارجی میان میآید، بایدن دنده مداخلهگرایی و ژئوپلیتیک تهاجمی آمریکایی را پس از دوران 4 ساله ترامپ دوباره جا خواهد زد؟
بعید است اما نه به این دلیل که او نمیخواهد.
با تأیید جو بایدن، معاون رئیسجمهور پیشین، به عنوان برنده انتخابات 2020، بسیاری از خود میپرسند چه آیندهای در انتظار است؟
احتمالا از نظر قانون اساسی در این 4 سال اتفاق چندانی نمیافتد.
با این وجود ممکن است برخی تغییرات بویژه در سیاست خارجی رخ دهد؛ جایی که رئیسجمهور ایالات متحده بیشترین قدرت کنترل نشده را دارد.
عدهای این را که بین سیاست خارجی بایدن و رئیسجمهور فعلی دونالد ترامپ، «هیچ چیز تغییر نخواهد کرد» بدیهی شمرده و عدهای دیگر واقعا باور دارند اوضاع میتواند بدتر هم باشد. به گفته آنهایی که در اردوگاه اخیر هستند، بایدن یا حداقل کسانی که در دولت او حضور دارند، خطرناکتر خواهند بود، چون به جرات میدانند دارند چه میکنند اما من مخالفم!
آمریکای دوران باراک اوباما، رئیسجمهور قبلی، ناگزیر دریافت قابلیتهای کشور در حال آب رفتن است و اگر نتواند روی یک موضوع خاص تمرکز کند، خود را میبازد و به طور بالقوه در هر جبههای میبازد. در عوض، برای حفظ هژمونی جهانی ایالات متحده، که با تمرکز سیاست خارجی اوباما از خاورمیانه به آسیای شرقی، آشکار شده بود، باید تصمیمات عملی گرفته میشد.
* خلاصی دولت اوباما - بایدن از نفت خاورمیانه
رونق یافتن نفت شیل و گاز طبیعی آمریکا از سال 2008 به لطف پیشرفت شکستگی هیدرولیک (شکستن لایههای سنگی پوسته زمین) آغاز شد، یعنی درست زمانی که اوباما در حال ورود به کاخ سفید بود. او از این فرصت استفاده کرد و با ایالات متحده به مسیری جهید که تبدیل به یک صادرکننده خالص انرژی شود که این اتفاق در سال 2019 رخ داد، اگر چه اغلب اعتبار این قضیه به اشتباه به حساب ترامپ واریز میشود.
در دوران ریاستجمهوری اوباما، تولید گاز آمریکا 35 درصد، مصرف گاز 19 درصد و تولید نفت خام 80 درصد افزایش یافت. این اصلا اتفاقی نبود.
به قول خود اوباما، دولتش حتی بیش از دولت قبلی (جورج دبلیو بوش) اراضی عمومی را برای حفاری گشود. در مناظره دومین دوره ریاستجمهوریاش در سال 2012 گفت: «غریو گاز طبیعی منجر به قدرتی پاکتر و استقلال انرژی شده است... گاز طبیعی همینطور جادویی ظاهر نمیشود... ما داریم تشویقش میکنیم و با این صنعت کار میکنیم».
آژانس بینالمللی انرژی (IEA) سال 2019 پیشبینی کرد در نتیجه سیاستهای اوباما، آمریکا ظرف 5 سال آینده میتواند به بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی مایع (LNG) تبدیل شود و این منجر به «کشش جهانی به گاز» میشود. در عین حال این اوباما بود که اواخر 2015 ممنوعیت صادرات نفت خام را طی یک لایحه هزینه همهکاره با حمایت جمهوریخواهان از امضا گذراند.
این اقدام راهبردی دستاوردهای مختلفی داشت که مهمترینهایش از منظر جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک) به شرح زیر بود:
نخست- باعث ایجاد موجی از بحرانهای اقتصادی برای خصمهای آمریکا شد. کاهش تقاضا برای نفت ناشی از فشار جهانی ایالات متحده در جهت گاز طبیعی مایع (LNG)، همراه با افزایش تولید نفت در این کشور به یکی از مهمترین عوامل بحران مالی روسیه در فاصله سالهای 2014 تا 2017 تبدیل شد که به کاهش شدید قیمت نفت انجامید. این عامل دلیل اصلی رکود اقتصادی ونزوئلا در سال 2014 نیز بود که البته به لطف تحریمهای آمریکایی به بحران فعلی انجامید.
دوم- موضوع مهمتر اینکه به آمریکا اجازه داد تا حد زیادی ماجراجوییهای نظامی خود را در خاورمیانه پایان دهد و در جایی دیگر تمرکز کند. تردیدی نیست که عراق در فاصله سالهای 2003 تا 2011 درگیر یک جنگ نفتی بود اما این بلندپروازیهای نه چندان دور از دسترس آمریکا برای استقلال انرژی بود که گذاشت جنگ به طور رسمی پایان یابد. اگر استقلال آمریکا از انرژی خارجی نبود، ممکن بود واشنگتن با شور و شوق بیشتری تغییر حکومت در سوریه را نیز دنبال کند.
مطمئنا دخالت روسیه با حمایت ایران در سوریه در سال 2015 برهانی قاطع بود و ثابت کرد آمریکا قابلیت همهجانبه انجام حملات در هر مکان و هر زمان را آن هم بدون مصونیت از مجازات ندارد، بویژه حالا و در خاورمیانه فعلی.
با این وجود آنچه باعث شد این [توقف هژمونیک در خاورمیانه] در کل به واشنگتن ضرر [اقتصادی] نزند، رشد فزاینده تولید انرژی بود.
* محوری به سمت آسیای شرقی
دولت اوباما به جای درگیر شدن در باتلاق خاورمیانه، به سمت شرق چرخید و سال 2012 راهبرد «محوری به سمت آسیای شرقی» را برای مهار چین در رشد شتابان آغاز کرد. وزیر خارجه اولش، هیلاری کلینتون در یکی از یادداشتهایش برای مجله «فارین پالیسی» در سال 2011 با عنوان «قرن اقیانوس آرام آمریکا» نوشت که نقطه محوری آمریکا برای رهبری جهان «در آسیا تعیین خواهد شد، نه در افغانستان و عراق و اینگونه ایالات متحده در مرکز اقدام باقی میماند» (چون به هر حال افغانستان و عراق هم در آسیا هستند...).
او نوشت: «همچنان که جنگ در عراق خاتمه مییابد و آمریکا شروع به بیرون کشیدن نیروهای خود از افغانستان میکند، ایالات متحده در یک نقطه محوری ایستاده است. طی 10 سال اخیر منابع بیحسابی را به آن ۲ تئاتر (عراق و افغانستان) اختصاص دادهایم. طی 10 سال آینده، باید باهوش و نظاممند باشیم که زمان و انرژی را کجا سرمایهگذاری میکنیم، بنابراین میتوانیم خود را در بهترین وضعیت برای حفظ رهبری، تأمین منافع و پیشبرد ارزشهای خود قرار دهیم».
دلیل اینکه یک رویکرد «هوشمندانه و نظاممند» مورد نیاز بود (و هنوز هم هست) این است که برتری آمریکا سقوط کرده، یعنی به دلیل تناقضات داخلی سامانه سوسایکونومیک (اجتماعی- اقتصادی) خود، تسلیم [سندروم] زوال طبیعی امپراتوری شده است. اجماع رایج واشنگتن در زمینه سیاست و اقتصاد، همانی که بر غارت کامل دولت و نهادهای عمومی به نفع غنیسازی شرکتهای بزرگ تأکید میکند، همانی هم است که همیشه محکوم به شکست بود. زیرساختهای ایالات متحده در حال فروپاشی است و توانایی آن در آموزش کافی نسلهای جدید کاهش مییابد، در نتیجه خود را کمتر قادر به رقابت میداند.
آمریکا حال در راستای حل ظالمانه این وضعیت به جای تلاش برای رفع این تناقضها، به دنبال آن است چین را تضعیف و تقسیم کند تا کماکان به توسل به اهرمهای نظامی و سیاسی خود در شرق آسیا ادامه دهد. آنها (مقامات دولتهای پیش از ترامپ) امیدوار بودند با تقویت روابط نظامی، اقتصادی و سیاسی با کشورهای همسایه چین به این مهم دست یابند.
یکی از نمونههای این طرح با هدف منزوی کردن چین، مشارکت پیمان همکاری فرا اقیانوسی ترانس پاسیفیک (TPP) بود که سعی داشت همسایگان چین را به آمریکا نزدیکتر کرده و اهرم اقتصادی چین را خنثی کند. اگر صرفا از منظر جغرافیای سیاسی نگاه کنیم، این یک بازی درخشان بود که قاعدتا باید به ایالات متحده این اجازه را میداد تا خیابانهای جدیدی برای اعمال قوانین تجارت بینالملل (به نفع خود) باز کند. در آن زمان اوباما چنین استدلال کرد که «اگر این توافق را تصویب نکنیم یا اگر آمریکا این قوانین را ننویسد، کشورهایی مانند چین این کار را میکنند».
* ترامپ راهبرد ژئوپلیتیک اوباما را خراب میکند
سال 2017 دونالد ترامپ، رئیسجمهور تازه انتخاب شده ایالات متحده، تنها چند روز پس از روی کار آمدن از توافق فرا اقیانوسی TPP کنارهگیری کرد در حالی که این تلقی وجود داشت که یک پیروزی برای کارگران آمریکایی است اما بر اساس آنچه ترامپ به عنوان هدف دولت خود عنوان میکرد، اگر اولویتش هدف گرفتن چین بوده باشد، بیتردید راهبردی غیر عقلایی بوده است.
تنها چند هفته بعد، وقتی آبه شینزو، نخستوزیر سابق ژاپن در مار-لا-لاگو (ملک شخصی ترامپ در ایالت فلوریدا) با رئیسجمهور تازه به قدرت رسیده دیدار کرد و درباره امنیت آسیای شرقی به بحث و گفتوگو پرداخت، ظاهرا از ترامپ خواستار عقبنشینی درباره خروج از توافق فرا اقیانوسی TPP شده بود که البته نتیجهای نداشت.
مطمئنا رویکرد ترامپ علیه چین تهاجمی بوده اما این تهاجم گیج و ناامیدانه بوده و هنگامی که با حملات دولتش به نهادهای چندجانبه همراه شد، فقط موقعیت واشنگتن را در سطح جهانی تضعیف کرد.
هستند کسانی که در خارج از کشور این را مزیت ترامپ میدانند، چون دولت او هرگز درکی از رو به افول بودن قابلیتهای آمریکا ندارد و همین امر او را به نوعی (برای رقبای خارجی) کمتر خطرناک میکند. ترامپ با این فرض که آمریکا هنوز همان تواناییهای سلطه طیف کامل بوش اول تا بوش دوم (1990 تا 2008) را دارد، سعی کرد «آمریکا را مجددا بزرگ کند» اما متوجه شد این چنین نیست و در نهایت هیچ تغییر رژیمی در هیچ جای جهان در کارنامهاش ثبت نشد؛ نه به این دلیل که دولت او نمیخواست- چون ما میدانیم که آنها تلاش زیادی برای این کار کردند- بلکه به این دلیل که او سلطه آمریکا را بیش از حد ارزیابی کرده بود.
این بدان معناست که دولت ترامپ بیش از آنچه در توانش باشد، تنشزایی همزمان با ونزوئلا، کوبا، چین، ایران و بسیاری دیگر از کشورها را در پیش گرفته بود که این هرگز کارساز نبود.
* افول آمریکا اجتنابناپذیر است
شاید دولت بایدن مملو از کارآموختگان اوباما و افرادی شود که واقعا از ژئوپلیتیک آگاهی دارند. در این باره هیچ جای سوالی وجود ندارد. اما آیا این واقعا او را برای بقیه جهان خطرناکتر میکند؟ به سختی!
محدودیت قابلیتهای مخفی و نظامی آمریکا، یادگار دولت در حال خروج ترامپ نیست، بلکه یک ناچاری تاریخی است و جو بایدن نمیتواند آن را نجات دهد. قابل درک است که آمریکاییها همیشه دارند «فشار حداکثری» وارد میکنند اما اگر آنها به جایی حمله نبرند و دخالتی نکنند، به این دلیل ساده است که نمیتوانند؛ چه به دلایل لجستیکی و چه سیاسی.
ضمنا به همین سادگی هیچ راهی برای رقابت با یک کشور پیشرفته مانند چین- که بالاترین رشد اقتصادی در تاریخ بشریت را تجربه میکند و در نوآوری مسلط است- وجود ندارد، آن هم به واسطه یک سامانه سوسایکونومیک (اجتماعی- اقتصادی) که در بر دارنده هیچ مفهومی از خیر و صلاح عمومی در آن نیست. چنین کاری غیرممکن است.
ترامپ ممکن است با شرمساری ایالات متحده در صحنه جهانی و انتحار انفجاری خود به خاطر سوءمدیریت در واکنش به همهگیری «کووید-19» سیر نزولی واشنگتن را تسریع کرده باشد اما اغلب میدانیم این بازتابی از خود آمریکاست و نه فقط ترامپ. از این گذشته، کشوری که واقعا میتواند «ریاستجمهوری ترامپ» را تولید کند و سپس با یک پیرمرد 77 ساله دچار زوال ذهنی آشکار (که بزودی 78 ساله میشود!) ادامه دهد، در قواره اولین قدرت جهان نیست. این همچنین یک واقعیت مسلم تاریخی است که امپراتوریها برای همیشه دوام ندارند.
بایدن مجددا به نهادها و توافقنامههای چندجانبه ملحق میشود که ثبات را به اقدامات واشنگتن باز میگرداند، بنابراین به ثبات روابط بینالملل کمک میکند. او بدونشک جربزه کمتری نسبت به ترامپ برای شروع یک درگیری جدی جدید خواهد داشت، چنانکه قابلیت ترامپ نیز در این زمینه از دولت اوباما کمتر بود. مهمترین امر تماشایی درباره بایدن این است که میخواهد چین را چطور مدیریت کند. خواه او یک راهبرد جداکننده متقابل مانند ترامپ اعمال کند یا به دنبال یک تعامل برد-برد باشد که میتواند کمک کند کل اقتصاد جهان پس از همهگیری بهبود یابد.
*روزنامهنگار بدون مرز آمریکایی
***
[تشییع جهانی ترامپ به جای استقبال از بایدن]
روزنامه هاآرتص (وابسته به جناح چپ رژیم صهیونیستی): شکست ترامپ، سرنوشت اسرائیل است!
ترامپ رفت، حالا چگونه میتوان از ترامپیسم خلاصی پیدا کرد؟ به ترامپ نگاه کنید، سرنوشت ما را هم خواهید دید. این یک روز سیاه برای اسرائیل است، دونالد ترامپ بازنده انتخابات شد، تصور نمیکنم جای دیگری در جهان جز نبراسکا و فیلیپین به اندازه ما از این شکست ناراحت شده باشند. به طور بالفعل این شکستی برای ما است.
هایکو ماس(وزیر خارجه آلمان): «عملکرد رئیسجمهوری آمریکا (ترامپ) در سطح بینالمللی مشکلات بزرگی را برای ما ایجاد کرده است، ترامپ میداند اکنون زمان رفتن است» (در واکنش به معضلات عظیم روابط بین دوسوی اقیانوس اطلس به دلیل سیاستهای یکجانبهگرایانه ترامپ در چارچوب شعار «نخست آمریکا»)
نیکلاس مادورو (رئیسجمهوری ونزوئلا): ترامپ از میدانهای مین پیرامون ونزوئلا عقبنشینی کرده است.
اوو مورالس(رئیسجمهور پیشین بولیوی): «خوشحالیم ترامپ فاشیست و نژادپرست شکست خورد، البته خوشحال نیستیم بایدن پیروز شده است، بلکه خوشحالی ما به خاطر شکست ترامپ است» (در آستانه بازگشت به کشورش یک سال پس از کودتای آمریکایی علیه خود)
* اعلام خبر رسمی عرضه واکسن کرونای چینی به بازار در آینده نزدیک
این دهنکجی چین به ترامپ بود در همان روز اعلام رسانهای شکست رئیسجمهور آمریکا در انتخابات.
ارسال به دوستان
شکست سیاست روحانی
گزارش «وطنامروز» نشان میدهد مخالفت دولت با تعطیلی مقطعی کانونهای بحران و اجرای سیاست محدودیتی، کرونا را مهار نکرده و باعث تشدید موج سوم شیوع این ویروس شده است
گروه اجتماعی: با وجود اینکه کرونا در کشور به فراتر از نقطه بحرانی رسیده اما همچنان دولت بر لجاجت سماجت میکند و به جای تعطیلی ۲ هفتهای و قطع زنجیره انتقال کرونا، طرحهای کماثر، نمایشی و بیفایده را در دستور کار قرار میدهد.
به گزارش «وطن امروز»، از ابتدای پاییز، دولت محدودیتهای رنگارنگی برای مقابله با کرونا وضع کرده اما این اقدامات نه تنها تعداد مرگومیرهای روزانه را کم نکرده بلکه رتبه ایران در بین کشورهای بحرانزده را ارتقا داده است.
در جدیدترین اقدام، دولت قصد دارد تردد از ساعت 21 تا 4 صبح را ممنوع کند؛ این در حالی است که یقینا انتقال کرونا در ساعات فعالیت روزانه اصناف، اماکن عمومی پرازدحام، وسایل حملونقل عمومی و محل کار بیش از ساعات شبانه و خیابانهای خلوت فعلی است. از ساعت 21 تا 4 صبح بدون اینکه محدودیتی باشد کمترین تردد ممکن را شاهد هستیم اما دولت به بهانه انتشار کرونا در میهمانیها و جمعهای خانوادگی قصد دارد تردد شبانه در شهر را ممنوع کند. دیروز محسنیبندپی، استاندار تهران این خبر را به تسنیم اعلام کرد و گفت: «در برخی کشورها برای کاهش شبنشینیها و دورهمیها، تصمیماتی مبنی بر محدودیت تردد در سطح شهرهایشان انجام دادهاند. پیشنهاد منع تردد از ساعت ۲۱ در ستاد ملی مبارزه با کرونا مطرح و بحث شد که زمان اجرای آن را در اختیار رئیس قرارگاه عملیات ستاد کرونای تهران قرار دادند. بر همین اساس محدودیت منع تردد از ساعت ۲۱ روز شنبه ۲۴ آبان اعمال خواهد شد و این مصوبه ستاد ملی مبارزه با کرونا است».
البته این خبر را علیرضا رئیسی، سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا تکذیب کرد و گفت: فعلا این مساله در حد طرح است و تصویب نشده است. همین تایید و تکذیبها نشان میدهد وضعیت مدیریت کرونا از خود مساله کرونا، بحرانیتر است و میتوان به جرات گفت عدم مدیریت صحیح موجب افزایش آمار مرگومیرهای کرونایی شده است.
از همان روزی که به اصرار دولت بازگشاییها آغاز شد و شعار فاصلهگذاری هوشمند داده شد، مشخص بود که قرار است بحران تبدیل به فاجعه شود. در اینجا میتوان به این نکته اشاره کرد که نوع مدیریت دولت روحانی در مقابله با کرونا شباهت عجیبی به مدیریت دولت ترامپ دارد؛ ترامپ از همان ابتدا کرونا را به تمسخر گرفت و حتی اعلام کرد وایتکس بخورید تا از کرونا مصون بمانید! در ادامه مقابل کادر درمان و جامعه پزشکی آمریکا که مخالف بازگشاییها و ایجاد محدودیتها بودند، ایستاد و اقتصاد را مهمتر از حل مساله کرونا دانست و آمریکا را به بحرانیترین کشور کرونایی تبدیل کرد. آمریکا هنوز بیشترین آمار قربانی کرونایی را در اختیار دارد و هنوز فیلمهای فاجعهآمیز رهایی اجساد کرونایی در بیمارستانها و سردخانهها از ذهنها بیرون نرفته است. دولت روحانی هم بر بازگشاییها هم اصرار کرد؛ یادمان نرفته که آقای رئیسجمهور اعلام کرد از شنبه همه چیز به روال عادی باز میگردد. بازگشاییهای بیملاحظه و عدم توجه به هشدارهای وزارت بهداشت موجب شد آمار مرگومیر کرونا که حتی در مقطعی ۲ رقمی شد به یکباره افزایش پیدا کند. در این میان دولت در اقدامی عجیب حتی به بازگشایی مدارس و دانشگاهها اصرار کرد و دانشآموزان مجبور شدند از نیمه شهریور به مدرسه بروند. از طرفی موضوع دورکاری کارمندان نیز منتفی اعلام شد.
اتفاقا فاجعه کرونا در ایران از اواخر تابستان آغاز شد. عملکرد دولت عملا موجب عادیانگاری این بحران در جامعه شد و مسافرتها و میهمانیها و عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی شدت گرفت. با وجود اینکه وزارت بهداشت هشدار میداد که پاییز سختی در پیش است اما کمتر مسؤولی به آن توجه کرد تا آمار مرگومیر کرونا در میان شگفتی همگان افزایش چشمگیر پیدا کند. به گفته اعضای کمیته علمی مقابله با کرونا، در چنین وضعیتی دولت باید زنجیره انتقال را قطع میکرد و در کنار محدودیتهای سختگیرانه، به تعطیلی متناوب رو میآورد. این پیشنهاد از ۲ ماه پیش به ستاد ملی مقابله با کرونا داده شد اما به آن توجهی نشد. حتی کمیته سلامت استانداری تهران که متشکل از نمایندگان وزارت بهداشت، مجلس، مسؤولان استان و اعضای شورای شهر است، اعلام کردند مهمترین اقدام برای مقابله با کرونا تعطیلی متناوب است اما دولت توجهی به آن نکرد و به سیاست محدودیتهای نمایشی رو آورد. ابتدا اعلام شد ماسک علاوه بر ادارات و واحدهای صنفی در اماکن عمومی و خیابانها هم اجباری است و اگر کسی این قانون را نادیده بگیرد جریمه خواهد شد. حتی شماره حسابی جهت پرداخت جریمه کسانی که ماسک نمیزنند در نظر گرفته شد اما از همان ابتدا مشخص بود این تصمیم نمایشی قابلیت اجرا ندارد چون شناسایی افراد بدون ماسک مشکل است و هزینهای گزاف را میطلبد. این طرح با جریمه مالکان خودروهایی که سرنشینان بیماسک دارند به انحراف کشیده شد. در این بین روحانی اعلام کرد اگر تعداد مرگومیر روزانه کرونا به بیش از 300 نفر برسد، آژیرخطر به صدا در میآید اما تعداد کشتههای روزانه به بیش از 400 نفر رسید و آژیر دولت به صدا درنیامد. دولت محدودیت فعالیت اصناف در 89 شهرستان و مرکز استان را اعمال کرد و از مسافرتها در 4 روز جلوگیری کرد. ایجاد محدودیتهای معمولی که لازم است و کافی نیست، ادامه یافته و دولت فعالیت اصناف از ساعت 18 را ممنوع اعلام کرده است. متخصصان و کارشناسان میگویند با توجه به سرعت انتشار و انتقال کرونا، محدودیتهای نمایشی نمیتواند این بیماری را کنترل کند؛ آیا احتمال ابتلای کسی که صبح سر کار میرود یا با مترو تردد دارد یا در خیابان راه میرود بیشتر است یا در ساعات پایانی روز و نصف شب؟
تقریبا همه اعضای جامعه پزشکی تعطیلی تهران را تنها راه مقابله با سرایت کرونا میدانند اما دولت با سماجت و لجاجت مانع تعطیلی متناوب میشود و اقتصاد و معیشت را بهانه میکند. با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب هم وزارت بهداشت را محور تصمیمات کرونایی میدانند، لجاجت دولت برای تعطیلنکردن تهران غریب است. به گفته مسؤولان ستاد مقابله با کرونا، بیمارستانهای تهران و اکثر شهرهای بزرگ پر از بیماران کرونایی شده است و تعطیلی تهران اجتنابناپذیر است. قطعا سیاستهای اشتباه دولت موجب افزایش مرگومیر ناشی از کرونا شده و دولت روحانی باید پاسخگوی این فاجعه باشد. از ابتدای پاییز تاکنون بیش از 18 هزار نفر جان خود را از دست دادهاند و بیمدیریتی بشدت در این زمینه مشهود است. دولت باید شکست در سیاستهای مقابله با کرونا را بپذیرد و با مسؤولیتپذیری، وزارت بهداشت را محور تصمیمات قرار دهد. برای اینکه فاجعه کرونا عمیق نشود و به آمارهای نجومی مرگومیر عادت نکنیم، در کنار محدودیتهای لازم باید تهران که کانون بحران است و وضعیت اسفناکی دارد، تعطیل شود تا علاوه بر قطع زنجیره انتقال به عنوان الگوی کنترلی، فاصلهگذاری اجتماعی هوشمند اجرا شود.
***
[محدودیت مقابله با کرونا از ساعت 18 مضحک است]
رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه دولت در مدیریت کرونا دچار هرجومرج و سردرگمی شده است، گفت: این بیماری در حالی روزانه جان بیش از 4۵0 نفر از هموطنانمان را میگیرد که دولت تصمیمی قاطع برای مقابله با آن نمیگیرد و حاضر نیست تهران تعطیل شود. حسینعلی شهریاری در گفتوگو با «وطن امروز» به برنامههای قطرهچکانی دولت در مبارزه با ویروس کرونا اشاره کرد و افزود: ایجاد برخی محدودیتها چون جلوگیری از تردد چند روزه خودروها به دیگر شهرها، جریمه افراد بدون ماسک و تعطیلی فعالیت صنوف پس از ساعت 18 عصر برای مقابله با کرونا کارساز نبوده و نیست، بلکه برای قطع زنجیره این ویروس دولت باید حداقل 2 تا ۳ هفته تهران و برخی کلانشهر را به طور کامل تعطیل کند؛ تعطیلیای که البته باید با در نظر گرفتن جمیع جهات و برنامهریزی دقیق کارشناسانه همراه باشد، طوری که علاوه بر حفظ سلامت، معیشت، اشتغال و زندگی مردم نیز مورد توجه قرار گیرد. وی خاطرنشان کرد: آقای رئیسجمهور با نظر کمیتهای تصمیمگیرنده در مورد تعطیلی تهران موافقت نکرد، بنابراین نباید نام ستاد ملی مقابله با کرونا را «ستاد ملی» عنوان کرد، بلکه باید گفت این ستاد، ستادی دولتی است چرا که نظر دولت و شخص رئیسجمهور در تصمیمگیریها فصلالخطاب است. رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی به خیز مجلس برای ارائه طرح دوفوریتی برای تعطیلی 2 هفتهای تهران اشاره کرد و گفت: اخیرا حجتالاسلام تقوی، رئیس مجمع نمایندگان استان تهران در نامهای به دکتر قالیباف، رئیس مجلس مطرح کرده است که از اختیارات قوه مقننه برای حفظ سلامت مردم استفاده کند تا تهران برای مدتی تعطیل شود. این در حالی است که چنانچه شرایط به همین منوال طی شود و اقدامی در راستای تعطیلی تهران و برخی کلانشهرها انجام نشود، هفته آینده طرح دوفوریتی تعطیلی تهران و برخی کلانشرها را ارائه خواهیم کرد تا دولت موظف به تعطیلی پایتخت و برخی شهرها شود. وی افزود: البته باید گفت در صورت تعطیلی ۲ هفتهای تهران، ثبت پروتکلهای جدید در حین و پس از تعطیلی ضروری است، چرا که با تعطیلی تهران و برخی شهرها باید توازن ایجاد و معیشت افراد آسیبپذیر در نظر گرفته شود. از طرفی برنامهها باید طوری مدیریت شود که با بازگشت محدودیت پس از تعطیلی، جامعه دوباره دچار آلودگی ویروس کرونا و... نشود. شهریاری اظهار داشت: قرار شده است فعالیت همه صنوف جز برخی مشاغل چون نانواییها، داروخانهها و فروشگاههای مواد غذایی از ساعت 18 تعطیل شود. این تصمیم بیتردید تصمیمی بیاثر خواهد بود، چرا که اگر کسی بخواهد خرید کند در طول روز خریدهای خود را انجام میدهد و نمیگذارد به شب برسد. از طرفی در این فصل که ساعت 5 هوا تاریک میشود اکثر مردم به خانههایشان میروند، بنابراین این طرح طرحی مضحک است.
ارسال به دوستان
دوقطبی بزک
کبری آسوپار: بخش اعظمی از بزک کردن آمریکا توسط دولت روحانی و اعوان و انصار رسانهای آن، از مسیر دوقطبیسازی میان دموکراتها و جمهوریخواهان انجام شد؛ بدیهای آمریکا را سهم جمهوریخواهان دانستند و از دموکراتها، روشنفکران اهل مذاکره و ضامنهای قابل اعتمادی ساختند که میتوانستند به آرزوی دوستی اصلاحطلبان با غرب جامه عمل بپوشانند. تقسیم آمریکا به «آمریکای بد جمهوریخواه» و «آمریکای خوب دموکرات»؛ و این یعنی خواستی اصلاحطلبانه برای آنکه همه آمریکا را با یک چوب «مرگ بر آمریکا» و «مذاکره سودی ندارد» و «آمریکا قابل اعتماد نیست»، نرانیم و با خوبهای آمریکا کنار بیاییم؛ یعنی با آمریکا هم میشود مذاکره کرد، فقط باید آدمش را پیدا کنیم.
کینه اصلاحطلبان از جمهوریخواهان البته دیرینه است. سال 2001 با کلی تبلیغات در دولت اصلاحات، توسط سازمان ملل و به پیشنهاد رئیس دولت اصلاحات، سال «گفتوگوی تمدنها» نام گرفت و اصلاحطلبان خواب نوبل صلح را برای خاتمی دیده بودند اما در همان سال توسط جورج بوش [پسر] جمهوریخواه، ایران «محور شرارت» نامیده شد و گفتوگوی تمدنها به جنگ سرد رسید و ایده مذاکره و گفتوگو به قهقرا رفت. جمهوریخواه بعدی هم که رئیسجمهور شد، دونالد ترامپ بود که همه امیدها و زحمات و تبلیغات اصلاحطلبان برای برجام را با یک امضا بر باد داد. دموکراتها اما دل به دل اصلاحطلبان میدهند، گاهی دوست هم میشوند، مؤدب و باهوش هستند و میتوانند کمک اصلاحطلبان برای برد در انتخابات هم باشند. پیش کشیدن پای «قاتل حاجقاسم» هم این میان، بیشتر موجسواری روی احساسات ملتی است که هنوز عزادار حاجقاسم است و... بماند! از نگاه منافع اصلاحطلبان، البته فرق میان دموکراتی که امضایش تضمین برجام است با جمهوریخواهی که امضایش سند خروج از برجام میشود، زیاد است اما از نگاه منافع ملی چطور؟ ترامپ با خشونتها و بددهنیهای خود، با ابتذال مشمئزکنندهاش، با حمله هموارهاش به ساختارهای قانونی، یک ضدایرانی تمامعیار است؛ اما مگر اوباما جز شیکی و اتوکشیدگی ظاهر، در ضدایرانی بودن تفاوتی با ترامپ داشت؟ دموکراتها جنتلمنهای پای میز مذاکرهاند که بلد هستند سر بریدن را با پنبه انجام دهند که خونریزی نداشته باشد. آنها تلاش میکنند مؤدب و باوقار به نظر برسند اما آیا این ادب و وقار باعث میشود داعشی که آفریدند و نیروهایی که به غرب آسیا فرستادند، آدمها را با درد کمتری قتلعام کنند؟
در واقع آنچه برای اصلاحطلبان، این دوقطبی را در ایران پررنگ میکند، منافع جناحی است؛ از منظر ملی، تحریمهای فلجکننده زمان اوباما بود و زمان ترامپ ادامه یافت و تشدید شد. اگر آمریکای خوب و آمریکای بد داشته باشیم، یعنی تحریم خوب و تحریم بد داریم؛ یعنی تروریسم خوب و تروریسم بد داریم؛ یعنی مداخله خوب و مداخله بد داریم. مگر میشود؟!
ترامپ رفته است. رئیسجمهوری که دستور اجرایی شدن فرمان ترور سردار شهید سلیمانی را داد، از کاخ سفید رفت و اویی که ترور حاجقاسم را «اجرای عدالت» نامید، رئیسجمهور شد. در هر ۲ دولت دموکرات و جمهوریخواه، سردار ایرانی در لیست ترور آمریکا بود. رئیسجمهوری که تحریمها را تشدید کرد رفته است و رئیسجمهوری که در دوران معاونتش تحریمها را پایه گذاشت، آمده است. تفاوت جمهوریخواه و دموکرات همینقدر است؛ یکی میکشد، آن دیگری تحسین میکند! یکی تحریم را پایهگذاری میکند، آن دیگری تشدیدش میکند.
فریب نخوریم! جمهوریخواه و دموکرات، 2 بال هستند که در کنار هم موجود مبتذلی به نام «آمریکا» را شکل دادهاند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد.
ارسال به دوستان
برای کسانی که به لبخند بایدن دلبستهاند...
سیدرضا بزرگی: «جیک سالیوان»، «ایلان گلدنبرگ» و «دانیل بنایم» که هر ۳ در دولت اوباما نیز نقش فعالی در حوزه سیاست خارجی آمریکا داشتند، خود را برای حضوری پررنگ در وزارت خارجه این کشور در دوران ریاستجمهوری «جو بایدن» آماده میکنند. اندیشکده مرکز امنیت نوین آمریکا (Center for a New American Security) سپتامبر امسال، یعنی ۲ ماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری این کشور، در گزارشی تاکید کرد دموکراتها به دنبال حل تدریجی و گامبهگام معمای ایران نیستند و رویکرد دولت اوباما در قبال «مرحلهبندی مذاکرات با ایران» را کنار گذاشتهاند! بر اساس گزارش این اندیشکده وابسته به دموکراتها، آنها به این نتیجه رسیدهاند که باید میان مذاکرات هستهای، منطقهای و موشکی با ایران، نوعی پیوستگی و توازی برقرار کرد. بر اساس این «توازی»، برگزاری هر مرحله از مذاکرات، نباید به مثابه پیششرطی برای انجام مذاکرات بعدی تلقی شود، بلکه لازم است سلسله مذاکراتی موازی -در حوزههای سهگانه ذکرشده- میان ایران، آمریکا، تروئیکای اروپا، چین و روسیه برگزار شود.
در نهایت، هر یک از این پروندهها و مذاکرات، به مثابه قطعات یک پازل و در یک زمان به یکدیگر متصل شده و اضلاع «توافق جامع با ایران» را تشکیل دهد. نکته مهم دیگر اینکه دموکراتها تاکید دارند «برجام»، نقطه آشکارساز امکان تغییر استراتژیها و ثوابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. یکی از مهمترین دلایل تاکید دموکراتها بر «احیای ظاهری برجام» همین مساله است. انتقاد دموکراتها از ترامپ، بابت چرایی «عهدشکنی» یا «عدم بهرهمندی ایران از منافع برجام» نبود، بلکه آنها معتقد بودند ترامپ با خروج از برجام، «دروازه ورود به حوزه استراتژیک ایران» را تخریب کرد.
با توجه به آنچه اشاره شد، دموکراتها «برجام» را یک «ابزار» و نه یک «سند حقوقی» یا «هدف» قلمداد میکنند! بر همین اساس، قطعا دولت بایدن پس از حضور در کاخ سفید، تن به تعلیق تحریمهای ایران (حتی در صورت اعلام بازگشت به برجام) نخواهد داد. بایدن و دموکراتها معتقدند اگر تحریمهای بانکی، نفتی، اعتباری، بیمهای و... در قبال ایران تعلیق شود، اهرم «فشار هوشمندانه علیه ایران» از بین خواهد رفت. در چنین شرایطی دولت آمریکا نمیتواند پیوستگی این زنجیره خطرناک و ضد منافع ملی ایران را تضمین کند.
سوال اصلی اینجاست: دموکراتها در این باره چه تدابیری را اندیشیدهاند؟ پاسخ این سوال مشخص است: «بازگشت به برجام» در عین «عدم تعلیق تحریمهای ایران»! دموکراتها در مدیریت این بازی ید طولایی دارند! سال 2015 میلادی، زمانی که توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5 مورد تایید کنگره آمریکا قرار گرفت، «جان کری» و «جک لو» وزرای اسبق خارجه و خزانهداری آمریکا در بیانیهای به شرکتها و مؤسسات اعتباری و بانکی در سراسر اروپا و جهان اعلام کردند در عین تعلیق تحریمهای ایران، آنها باید مراقب «ضریب ریسکپذیری سرمایه» خود در آینده باشند! آنها تعلیق تحریمهای ایران را با چاشنی «هشدار» به شرکتهای بینالمللی اعلام کردند. در این میان، هزاران شرکت و کمپانی خصوصی در جهان، پیام دموکراتها را به وضوح دریافت کردند! در نهایت، تعداد انگشتشماری از بانکهای بینالمللی (آن هم به صورت محدود) با ایران وارد تعامل شدند. نتیجه این بازی هدفمند، عدم حضور شرکتهای خارجی در ایران بود. تفاوت این مساله در دوران اوباما و ترامپ این بود که در دوران دموکراتها، شرکتهای خارجی از ترس «ریسک بالای سرمایهگذاری در ایران» وارد این حوزه نشدند و در دوران ریاست جمهوری ترامپ، از ترس «تحریم و مجازات مالی»!
این بار دموکراتها جهت تکرار این بازی، یک پشتوانه عینی نیز دارند: «تجربه دوران ریاستجمهوری ترامپ»! بایدن با استناد به خروج جمهوریخواهان از برجام در دوران ترامپ و امکان تکرار آن در دولت بعدی جمهوریخواه آمریکا، به شرکتها و کمپانیهای بینالمللی هشدار خواهد داد مراقب سرمایههای خود در تعامل اقتصادی با ایران باشند! در عین حال، بایدن تاکید خواهد کرد جلوی این شرکتها را جهت سرمایهگذاری در کشورمان نخواهد گرفت(!)
شاید برخی افراد سادهلوح تصور کنند دموکراتها تا الان صرفا روی پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 متمرکز بوده و بتازگی قصد چینش قواعد و تاکتیکهای بازی خود در قبال کشورمان را دارند! حتی در مواضع برخی دولتمردان ما در قبال پیروزی بایدن در انتخابات 2020، این رویکرد اشتباه و خطرناک قابل مشاهده است. فراتر از همه این موارد، دموکراتها با بازگشت اعلامی به برجام، در آینده قدرت پیدا میکنند با عنوان «عضو حاضر در توافق هستهای»، تهدید استناد به مکانیسم ماشه علیه ایران و کشاندن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد را پیدا کنند!
امیدواریم کسانی که به لبخندهای جو بایدن و عشوههای کریه دموکراتهای بدسابقه دل بستهاند، هر چه سریعتر متوجه شوند دموکراتها حتی از جمهوریخواهان نیز خطرناکترند.
ارسال به دوستان
پیشرفت گفتمان اسلام و دریوزگی«مکرون»
مجید نصیرایی*: همانطور که در صدر اسلام کفار با پیامبر اعظم(ص) و پیروان حضرت و نیز اسلام که حرکت تازه خود را برای معرفی آرمانها و ارزشها شروع کرده بود برخورد میکردند، امروز هم شاهدیم همان مدل توهینها و هتکحرمتها، اذیت و آزارها، محاصرههای اقتصادی، هجمههای امنیتی و توهینها به بهانه تمدن(!) و ادعای حقوق بشر در حال رخ دادن است. مثلا به زنان مسلمان در خیابانهای کشورهای اروپایی جسارت میکنند و حجاب از سرشان برمیدارند.
این دسیسههای امروز همان رفتاری است که کفار، منافقان و ملحدان در دوران حیات حضرت محمد مصطفی صلیالله علیه وآله انجام میدادند. امروز امثال رئیسجمهور خاماندیش و تازه به دوران رسیده فرانسه و کسانی که به اسلام و ارزشهای آن توهین میکنند، در واقع همان مسیری را که کفار در طول تاریخ ادیان الهی طی کردند پیش گرفتهاند. توهین رئیسجمهور فرانسه به ساحت پیامبر اسلام برای ما و برای سردمداران کشورهای بهاصطلاح متمدن پیامی را به دنبال دارد. نخست برای ابوجهلها و فرعونهای امروز عالم که بدانند پیام اسلام، پیام سعادت حقیقی بشر است و زندگی سعادتمند که به همه ابعاد آن بهدرستی پرداخته شده را نوید میدهد، آرامش، امنیت، توسعه آسایش و رفاه در این زندگی نوید داده شده است. دومین پیام برای مسلمانان است که نوید پیشرفت اسلام را میدهد. اسلام ناب همه قلههای پیشرفت و تمدن را یکی پس از دیگری فتح خواهد کرد.
این دست و پا زدنهای اروپا نشان از پیشرفت اسلام دارد. گفتمان اسلام در حال پیشرفت است و دریوزگی مکرون هم نشان از همین پیشرفت است.
سیاستمداران غربی نمیدانند چگونه جلوی حرکت پرشتاب اسلام را بگیرند و اینگونه به بیچارگی افتادهاند. بدونشک مقاومت است که ما را به تمام اهدافمان و تمام آنچه به دنبال آن در دنیا و آخرت هستیم، خواهد رساند. پیروان اندک و انگشتشمار حضرت رسولالله اعظم(ص) در برابر دسیسههای کفار و منافقان ایستادگی کردند و همه سختیها را تاب آوردند و نتیجه این شد که جمع اندک آن زمان، امروز 2 میلیارد نفر شده و تمام کاخهای ستمگران عالم را به لرزه درآورده است.
البته نباید به کم بودن دوستان و زیاد بودن دشمنان اهمیت داد بلکه باید به حرف حق و راه اصولی که وعده داده شده، استوار بود و بر این حرکت اسلامی پافشاری کرده و مسیر توحید و اسلام ناب را فردی و جمعی طی کنیم.
روزی که پیامبر اسلام، تبلیغ را آغاز و توحید را برای مردم تبیین فرمودند، کسی اسلام را نمیشناخت؛ عمده کسانی که به رسول اکرم ایمان آوردند، اقشار ضعیف جامعه بودند که نه مالی داشتند و نه امکانات رفاهی اما گامهایی در جهت ارزشهای انسانی و اهداف والای اسلامی برداشتند که امروز این گامها به فتحالفتوح در بین تمام ارزشهای به اصطلاح انسانی غربی دست پیدا کرده است.
با توهین و جسارت کردنها نهتنها نمیتوانند در مقابل اسلام ناب بایستند بلکه شاهد خواهند بود حرکت پرشتاب اسلام روزبهروز سرعت خواهد یافت و در آینده نزدیک با اروپایی مواجه خواهیم بود که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل خواهند داد؛ انشاءالله.
* نماینده مردم طبس و فردوس در مجلس سخنگوی کمیسیون فرهنگی
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|